توضیحات
مرد خندید و گفت: اِ… تو دختر آژان ملکی نیستی؟! بیا جلوتر از ابوی چه خبر؟ خیلی وقته ندیدمش، میگفت یکی از کمونیستها به خواستگاری دخترش اومده، معنی کمونیست چیه؟ اصلاً کمونیست کیه؟ اینجا پرشده از عاشقهای شکم سیر و گشنگان عاشق؛ هنوز گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره. دارم برای حَضرات نامهنگاری میکنم؛ اینقدر تمجید و تملق نوشتم که عنقریب بالا بیارم. اسمت چی بود؟ … آهان رعنا،رعنا اسم اسب آقام بود، اسب نجیبی بود. این روزها اسب کمیابه ولی تا دلت بخواد گاو هست، وقتی چشماتو بستی و قِی کردهی حضرات رو نشخوار میکنی و با شنیدن صدای آروغت فکر میکنی که سیر شدی با گاو چه فرقی داری؟ البته دور از جناب گاو. همهی آخورو طویلهها پُر شده و صدای آروغ زدن گاوها مثل صوراسرافیل گوشم رو کَر کرده. اینجا پُر شده از بورژواهای فاسد که بوی گدایی شون از هفتاد فرسنگی میاد، البته دور از جناب گدا. دارم نامهنگاری میکنم، می خوام گرجستان رو پس بگیرم، اگه کاری نکنم دیگه چیزی از وطنم باقی نمی مونه. رعنا یه لیوان آب برام بیار، خیلی تشنهام و مزهی استفراغ حَضرات آزارممیده. نازگل بهسرعت ازآنجا دور شد. خیلی دلش میخواست لیوان آب را خودش شخصاً برای پیرمرد ببرد و به حرفهایش گوش کند ولی کار مهمتری داشت، باید آقای دهقان نسب را ملاقات میکرد…
هومن –
با درود و احترام به نویسنده کتاب
این کتاب به خوبی سنت ها، مرام ها، اخلاقیات و ارزش های فراموش شده جوامع انسانی را به ما گوشزد میکند. داستان به خوبی به ما نشان میدهد که در کنار پلیدی و پلشتی، پاکی و زیبایی هم وجود دارد. نثر روان و بی تجمل نویسنده کتاب، خواندن کتاب را برای مخاطب بسیار راحت و دلنشین میکند. امیدوارم شاهد فراگیری هر چه بیشتر این دست رمان های ایرانی جذاب، پر مغز و با اصالت در جامعه ایرانی باشیم.
simayeghalam –
درود بر شما